پنل طراحی در صنعت پوشاک با حضور «صدف کاشانی»، مدیر طراحی برند بادی اسپینر، «پویا سعادتمند»، مدیرعامل برند وینزو و «نیلوفر ترابنده»، مدیر مؤسسه طراحان برتر برگزار شد. در این پنل که به مدیریت خانم کاشانی برگزار شد، در ارتباط با مسائل و موضوعاتی چون نوع آموزشهای خاص برای طراحان، مهارتهای لازم طراحان در فضای کار، الزامات رقابت با برندهای خارجی در حوزه پوشاک، چگونگی وفادارسازی مشتریان به برندهای ایرانی و جلب اعتماد مشتریان، ورود به بازارهای جهانی و... گفتوگو شد.
کاشانی: از این بحث شروع کنیم که واحدهای طراحی در میان برندهای ایرانی باید به چه سمت و سویی حرکت کنند و کدام نقاط قوت را در خودشان تقویت کنند که اگر برندهای خارجی وارد بازار ایران شدند، توان رقابت با آنها را داشته باشند؟ و برندهای ایرانی برای ورود به بازارهای جهانی باید چه نقاط قوتی داشته باشند؟
ترابنده: اولین نکته این است که یک برند ایرانی چه مزیت رقابتی میتواند به مشتریان خود عرضه کند که اگر یک برند خارجی وارد بازار ایران شد و در یک فروشگاه قرار گرفت، مشتری راضی و قانع شود که برند ایرانی را انتخاب کند. حتی میتوان از این زاویه نیز به مساله نگاه کرد که هدف این نیست که یک مشتری صرفا مشتری برند ایرانی باشد، بلکه هدف این است که اگر از فروشگاه دارای برند خارجی خرید کرد یکی از گزینههای خریدش هم برندهای ایرانی باشند. در این میان فاکتورهای زیادی دخیل هستند که یکی از آنها بحث قیمت است. یعنی قیمت بهگونهای باشد که در کنار حفظ نسبی کیفیت، موجب ترغیب مشتری به خرید از برند ایرانی شود.
سعادتمند: در مورد حضور یا عدم حضور برندهای خارجی در بازار ایران، باید گفت که چند موضوع موجب شد که به برندهای ایرانی کمک شود؛ یکی بحث تحریم است و دیگری کرونا؛ یعنی این دو مورد کمک کردند که مشتریان اجناس برندهای ایرانی را هم امتحان بکنند و به کالای ایرانی اعتماد کنند. این اعتماد برای ما اهمیت زیادی دارد تا اگر زمانی برندهای خارجی هم وارد بازار ایران شدند، این اعتماد به برند ایرانی مشتری را به چالش مقایسه بکشاند. و به نظر من این اتفاق هم خواهد افتاد، چون سرعت توسعه برندهای ایرانی خیلی خوب بوده و از این جهت روی کیفیت و قیمت و همچنین روی هویت بصری برندها کار زیادی انجام شده است. بنابراین در این زمینه رقابت خوبی بین برندهای ایرانی و برندهای خارجی وجود خواهد داشت.
کاشانی: به نظرم اغلب برندهای خارجی در حال حاضر هویت مشخصی پیدا کردهاند و مشتریان آنها را با آن هویت میشناسند و اگر برندهای ایرانی قرار است چه در بازار ایران و چه در بازارهای بینالمللی در کنار این برندهای خارجی قرار بگیرند، در گام نخست باید هویت خود را مشخص کنند.
شما در میان صحبتهایتان به بحث اعتماد اشاره کردید؛ چه باید کرد که اگر مثلا قیمت لیر ترکیه پایین بیاید مشتری ایرانی به سرعت به سمت خرید کالای ترک تغییر جهت ندهد و همچنان به خرید از برندهای ایرانی هم وفادار بماند؟ به نظر شما جلب اعتماد مصرفکننده بیشتر بر عهده خود تولیدکننده و برند تولیدی است یا برعهده طراح این حوزه؟
ترابنده: به نظر من مجموعهای از عواملی که به آنها اشاره شد، در ایجاد اعتماد و تثبیت اعتماد مشتریان تاثیرگذار هستند. یعنی در کنار اینکه تولیدکننده و صاحب برند، هویت برندینگ خودش را میسازد که میتواند اعتماد مشتری را جلب کند، یک طراح نیز باید در این زمینه نوآوریهایی داشته باشد تا خریدار به یک مشتری وفادار تبدیل شود. نوآوری میتواند در کیفیت محصول باشد، میتواند در خدمات پس از فروش باشد و حتی میتواند در چیدمان یک فروشگاه خود را نشان بدهد. یکی از مهمترین نکات تاثیرگذار در این زمینه برمیگردد به اینکه تولیدکننده فضای لازم برای خلق ایدههای نو و بروز ظرفیتها و پتانسیلها را در اختیار طراح قرار بدهد. در این میان خود طراحان نیز باید از مهارتهای لازم برخوردار باشند تا تولیدکننده آنچه را که مدنظر دارد از کار طراح خروجی بگیرد. در کنار اینها، طراحان باید به مهارتهای نرم مانند برخورداری روحیه کار تیمی و همچنین برقراری ارتباط برخوردار باشند.
کاشانی: به مهارتهای نرم اشاره کردید. میخواهم در اینجا در این زمینه بیشتر صحبت کنیم چون معمولا به این صورت است که طراحان مهارتهایی را در دانشگاه و طی دروس دانشگاهی آموزش میبینند اما از مهارتهای نرم مثلا برقراری ارتباط موثر یا انجام کار تیمی کمتر برخوردارند.
سعادتمند: به نظر من برای جلب اعتماد مشتری، باید از خودمان شروع کنیم؛ یعنی ما صاحبان برندها در ابتدا باید از پوشاکی استفاده کنیم که تولیدی خودمان است چون تنها با استفاده از آنچه که تولید میکنیم، میتوانیم متوجه نقاط قوت و ضعف کارمان بشویم. خودم به این صورت عمل میکنم که مثلا با اینکه توان خرید از برندهای چرم خارجی را دارم ولی از محصولات برندهای داخلی استفاده میکنم یعنی خودم اول به یک برند ایرانی اعتماد میکنم تا آن برندها هم بتوانند به من اعتماد کنند. ضمن اینکه به نظر من برای بهدست آوردن اعتماد مشتریان ایرانی باید به گذر زمان هم اعتماد کنیم، یعنی در عین حال که ما مقدمات لازم را فراهم میکنیم و اقدامات لازم را انجام میدهیم، کمی هم باید زمان بگذرد تا این اعتماد به دست بیاید.
ترابنده: به نظر من یک مجموعه برای اینکه اعتماد طراح را جلب کند، باید فضایی را برای طراحی ایجاد بکند که طراح بتوانند نتیجه کار خود را ببیند و این احساس را داشته باشد که در آن مجموعه میتواند رشد بکند. این نکته موجب میشود تا طراح به اصطلاح دل به کار بدهد و تمام ظرفیت و توان خود را برای اینکه کار بهتری به آن مجموعه ارائه بکند، به کار بگیرد. یک اتفاق خوشحالکننده این است که الان برندهای ایرانی برای طراحان خود، فضای آموزشی ایجاد میکنند و مهارتهایی را در فضای کار به آنها آموزش میدهند که این نکته بسیار مهم و مثبتی است. این نکته موجب میشود که طراح دید وسیعتری نسبت به صنعتی که در آن فعال است، داشته باشد یعنی اگر برندها زمینهای را فراهم کنند که طراحان علاوه بر دانشی که دارند، دانش خود را به روزتر بکنند و همچنین شناخت بیشتری از صنعت خود به دست بیاورند، این نتیجه به دست میآید که نه تنها مهارتهای تخصصی رشته خود را میدانند بلکه امور مدیریتی را هم خواهند آموخت. این طراح، در این صورت میتواند همسو با اهداف یک مجموعه پیش برود.
سعادتمند: یک مساله مهم این است که مثلا مدیران میانی حواسشان به کارهای کوچکی که بچههای تیمشان انجام میدهند، باشد. چون این بچهها دوست دارند که دیده بشوند و دوست دارند، اگر کاری میکنند مورد تشویق واقع شوند.
کاشانی: یکی از موضوعاتی که طی گفتوگو در موردش صحبت کردیم و الان میخواهم بیشتر به آن بپردازیم، همین بحث مهارتهای مورد نیاز طراحان است. طراحان معمولا در فضای دانشگاهها، آموزشهای زیادی میبینند اما به نظر میرسد از آنها کمتر استفاده میکنند. دلیل این امر چیست و چه باید کرد که طراحان علاوه بر مهارتهای سخت و تخصصی رشته خود، مهارتهای نرم را هم بیاموزند و از آنها برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند؟
سعادتمند: پیشنهاد من این است که طراحان در کنار آموزشهایی که در فضاهای آکادمیک میبینند حتی رایگان هم که شده، بهصورت تجربی شروع به کار بکنند، چون اگر بهصورت تجربی آموزشهای خود را به کار بگیرند، احتمال موفقیت آنها در صنعت پوشاک خیلی بیشتر خواهد شد. تجربه کار در فضاهای کاری نه تنها بر مهارتهای سخت و تخصصی آنها اثرگذاری مثبت دارد بلکه به خاطر ارتباطات انسانی که بهوجود میآید و برخوردهایی که وجود دارد، آنها از مهارتهای نرم برای برقراری ارتباط جهت پیشبرد اهداف خود برخوردار میشوند.
ترابنده: تجربه من نشان میدهد که دانشگاهها بیشتر بر جنبه خلاقیت طراحان تمرکز میکنند. یعنی طراح را طوری تربیت میکنند که بهعنوان یک فشن دیزاینر آموزش میبیند. ما در کشورمان دو اصطلاح داریم؛ یکی فشن دیزاینر و یکی طراح لباس. طراح لباس تکنیک بیشتری نسبت به یک فشن دیزاینر به کار میگیرد. طراح لباس قرار است که با توجه به اهداف یک برند، کاری ارائه بدهد که در نهایت به فروش برسد اما فشن دیزاینر باید یک چیزی را خلق کند که پیامی را به مخاطب ارائه بدهد و از محدودیتهای کمتری نسبت به یک طراح لباس برخوردار است. الان مسیر آموزشگاهها و دانشگاهها به این صورت است که انگار بیشتر فشن دیزاینر تربیت میکنند تا طراحان لباسی که محصولی را ایجاد کنند تا در بازار به فروش برسد. بنابراین در محیطهای دانشگاهی و در محیطهای آموزشگاهی باید علاوه بر مهارتهای فشن دیزاینری، به افراد طراح آموزش داده شود که اگر در یک محیط کار قرار گرفتند، رفتار مصرفکننده را هم بشناسند و به متدهای مدیریتی آشنا باشند و بتوانند محصولی براساس نیازهای بازار خلق کنند. در حال حاضز یکی از انتقادها و در واقع نگرانیهای تولیدکنندهها و صاحبان برندها این است که طراحان با رزومههای خیلی خوب به مجموعههای آنها اضافه میشوند اما با پروسه و فرآیند کار آشنایی زیادی ندارند و باید آموزشهای زیادی ببینند تا بتوانند به فرآیند تولید یک برند کمک بکنند.
کاشانی: به نظر من خلاقیت در صنعت هم وجود دارد اما ممکن است بعضی از این خلاقیتها دیده شود و بعضی از آنها هم دیده نشود؛ اما در نهایت خلاقیت وجود دارد. یعنی جنس خلاقیتی که در بین برندهای مختلف وجود دارد کمی متفاوت است. حالا سوال من این است که مثلا شما در آموزشگاه خودتان چرا بیشتر روی خلاقیت و تصویرسازی تاکید دارید؟ درحالیکه بعضی از این تصویرسازیها هیچ وقت به کار نمیآیند. آیا بهتر نیست که دورههای آموزشی به فرایند آموزشی آموزشگاههای خود اضافه کنید که روند حضور یک طراح در خط تولید و در محیط کار هم فراهم شود و همه تمرکز روی آموزش مهارتهای سخت نباشد؟
ترابنده: دورهای که ما برای آموزش طراحی تدوین میکنیم، در نهایت خروجی آن آموزش طراحان لباس است. یعنی ما هم بحثهای خلاقیت را داریم و هم اینکه به نوعی فرآیند آموزشی را تدوین میکنیم که افراد بتوانند در محیط کار بهعنوان یک طراح لباس حضور پیدا کرده و به فرایند کار کمک کنند. در این صورت انتخاب با خود طراح است که مثلا میخواهد بهعنوان یک طراح لباسهای مفهومی به کارش ادامه بدهد یا میخواهد در خطوط تولید برای طراحی پوشاکی که خریداران عمومی داشته باشند، کار بکند. در نهایت فرایند آموزشی در آموزشگاهها به این صورت است که یک طراح میداند که وقتی وارد فضای بازار کار شد، نیازهای فضای کار چیست و چگونه در آن فضا باید کار کند و به چه مهارتهایی نیاز دارد.
یعنی ما در دوره جامع خود در آموزشگاه دیگر تمرکز را روی تصویرسازی قرار نمیدهیم، اما به بچههای علاقهمند به طراحی میگوییم که اگر دوست دارند در زمینه تصویرسازی تمرکز بیشتری داشته باشند، میتوانند دورههای تصویرسازی را هم شرکت کنند و در این زمینه هم آموزش ببینند. در کنار طراحی دستی ما طراحی لباس با نرمافزار را هم به بچهها آموزش میدهیم تا اگر وارد فضای کار و بازار کار شدند، مهارت لازم را برای انجام کار با نرمافزارها داشته باشند، چون الان در محیطهای کاری، عموم اقدامات در فضای نرمافزارها انجام میشود.
کاشانی: در فضای طراحی محیط کاری خودتان فکر میکنید چه کمبودهایی وجود دارد که اثربخشی طراحان را پایین میآورد؟ مثلا من فکر میکنم که اگر در مجموعه خودمان الگوی دوخت هم وجود داشت شاید یکی دو مرحله از کار حذف میشد و سرعت کار بالا میرفت. همچنین تسلط به زبان انگلیسی یکی از لازمههای کار طراحان است تا با جستوجو در فضای وب، دانش خود را بهروز کنند و از ترندهای روز صنعت طراحی آگاه باشند.
سعادتمند: نظر من این است که تا جایی که به تخصص اصلی طراحان خدشهای وارد نشود باید آموزشهای مختلف در حوزههای دیگر را هم ببینند. نظر من این است که نیازی نیست طراح در همه زمینهها تخصص پیدا کند، چون در این صورت از تخصص اصلی خود که طراحی است، دور میشود اما باید زمانی را هم برای آشنایی هرچند مقدماتی با سایر حوزهها صرف کند.
کاشانی: یعنی به نظر شما یک طراح باید اطلاعاتی هم در مورد چاپ سیلک و چاپ چند رنگ و... داشته باشد؟
سعادتمند: قطعا همینطور است و اینها اطلاعاتی است که هر طراح باید داشته باشد و هر چقدر یک طراح اطلاعات بیشتری بهویژه در حوزه تخصصی خودش داشته باشد، قطعا از اتلاف وقت و برگشت کار و مسائلی از این دست هم جلوگیری میکند.
کاشانی: دقیقا همینطور است و گاهی زمان به اصطلاح دستمان را چنان میبندد که خلاقیت کاملا به فراموشی سپرده میشود و چون ارزش زمان در این زمینه زیاد است، مجبوریم اطلاعات گستردهای داشته باشیم.
حالا شاید بد نباشد که دوباره برگردیم به این مبحث که یک برند ایرانی اگر بخواهد خارج از کشور حضور داشته باشد، چه اقداماتی در بخش طراحی باید انجام بدهد؟
سعادتمند: گام نخست تحلیل بازار است. یعنی کسی که میخواهد در یک بازار خارج از کشور حضور پیدا بکند، باید بهصورت محلی تحقیقات اصولی انجام دهد. خیلی از چالشها در هنگام اجرا خود را نشان میدهند. پس شناخت محیط اهمیت زیادی دارد. در حال حاضر ترکیه در زمینه مدلینگ موفق شده است، و این را من از تاثیر سریالها و فیلمهای این کشور میدانم که در بین مردم جهان پخش شدند و موجب ایجاد شناخت از این کشور و فضای این کشور شدند و به همین دلیل مدلینگ این کشور رشد کرد. با دیدن فیلمها و سریالها، بازار بینالمللی به مدلینگ ترکیه اعتماد بیشتری کرد. الان مدلینگ و بلاگرهای ایرانی هم زحمت زیادی میکشند، اما هیچ آکادمی یا هیچ جایی را نداریم که با یک مجوز قانونی کار بکند و آموزشهای لازم را در اختیار این افراد قرار بدهد. از طرفی چون از آنها حمایت نمیشود بعد از مدتی مجبور میشوند که از ایران بروند و این اتفاق خوبی نیست و ما باید خودمان بتوانیم در صنعت پوشاک خودمان از این افراد، ظرفیتها و پتانسیلها استفاده کنیم.
کاشانی: اهمیت فضای دیجیتال برای تبلیغات اینقدر زیاد است که در ارتباط با نسل z میگویند که تاثیرگذارترین نوع تبلیغات برای این نسل، استفاده از نانو اینفلوئنسرها و میکرواینفلوئنسرها در فضای دیجیتال است. یعنی در یک فضای واقعنما به این نسل میگویند کالا یا خدمتی که تبلیغش را انجام میدهیم، همان چیزی است که خودمان آن را میپوشیم.
ترابنده: برای نسل جدید، ارتباطات واقعی اهمیت زیادی دارد و به همین دلیل تبلیغات در فضای دیجیتال به سمت نانو اینفلوئنسرها و میکرواینفلوئنسرها در حرکت است، چون آنها به دلیل اینکه دنبالکنندههای میلیونی ندارند، میتوانند با گروه دنبالکنندههای خود ارتباط موثر بیشتری داشته باشند ولی کسی که چند میلیون دنبالکننده دارد، معمولا فرصت برقراری ارتباط سازنده با آنها را ندارد و چون نسل Z به دنبال یک فضای حقیقی و تجربه واقعیات هستند، الان این نوع تبلیغات با استفاده از این سطح از اینفلوئنسرها خیلی رواج پیدا کرده است.
کاشانی: سوال دیگرم این است که چگونه میتوانیم ارتباط موثر بین طراح و تولیدکننده و مصرفکننده برقرار بکنیم؟ این سه ضلع سازنده صنعت پوشاک است که برآیند میتواند رقابت با برندهای خارجی باشد چه داخل ایران و چه خارج از ایران.
ترابنده: آنچه من میخواهم به این بخش اضافه کنم در ارتباط با دانشگاهها و آموزشگاههاست. الان دیگر نسل عوض شده و بهویژه نسل Z، کلا سلیقههای گوناگونی داشته و نگاه متفاوتی به مسائل دارند. نسل امروزی بیشتر باید مشتاق و علاقهمند به یک مساله باشند تا برای آموزش در آن زمینه اقدام کنند. اگر موفق شویم که با آموزشهای خود هنرجو را مشتاق بکنیم، شاید ظرفیتها و پتانسیل بسیار بیشتری نسبت به نسلهای قبل از خود بروز بدهند و اتفاقات بهتری را رقم بزنند و نقشآفرینی بیشتری در جامعه داشته باشند.
سعادتمند: اگر نگاه جهانی به این مساله داشته باشیم، میتوان گفت که سرشت انسان همواره خواهان این است که در سطح بهتری زندگی بکند. من هم همچون شما معتقدم که اگر به نسل امروزی یا نسل Z، با زبان خودشان آموزش داده شود احتمالا نتیجه بهتری هم گرفته میشود. این نسل بهشدت خودش را با با همنسلانش در کشورهای دیگر مقایسه میکند. آنها دائما از خود میپرسند که با سطح مالیای که دارند در کشورهای دیگری در اروپا و آمریکا یا جای دیگر، چه سطحی از امکانات زندگی را میداشتند.
ضمن اینکه فرصت راهاندازی کار و فرصتهای بیشماری برای کارآفرینی و درآمدزایی در ایران وجود دارد که در کشورهای دیگر این شرایط بهشدت سخت است و در همین شرایط فعلی کشور، افراد زیادی در حال کارآفرینی هستند که همه آنها امکان رفتن و مهاجرت را داشتند اما ماندهاند و در حال فعالیت هستند. اینجا کشور ماست و اگر ما برای کشورمان کاری نکنیم، پس چه کسی قدمی برخواهد داشت.
کاشانی: امروزه پذیرش گرفتن و از ایران رفتن یک نوع مزیت محسوب میشود ولی به قول یکی از بزرگان صنعت پوشاک، ما این جا ماندهایم تا روی مردم خودمان تاثیر بگذاریم و پوشش مردم جامعه خودمان را زیباتر کنیم. ما باید به این حرفها توجه داشته باشیم.
ترابنده: شرایط فعالیت در خارج از ایران در این حوزه نسبت به داخل کشور و همینطور رقابت سخت تر است. در سالهای اخیر با توجه به پیشرفت هایی که در حوزه پوشاک حاصل شده قطعا فرصت های خوبی برای بچههای حوزه طراحی و پوشاک در ایران به وجود آمده. ضمن اینکه مساله پوشاک مساله هویتی هم هست، و خیلی سخت است که کسی بتواند در یک کشور بیگانه به جایگاهی در این زمینه برسد و ممکن است به نوعی دوگانگی فرهنگی دچار شود. متاسفانه مساله دیگری که وجود دارد این است که در کشورهای دیگر بهعنوان یک خارجی تا حدی میتوان پیشرفت کرد و فرصتها به سختی در اختیار شما قرار میگیرند. در نهایت فکر میکنم اینکه مهارتهای خود را برای جامعه خودمان و برای مردم کشورمان صرف کنیم، در نهایت نتیجه شیرینتری به همراه دارد و اگر اثر مهارت و خلاقیت خود را در پوشش مردم خود ببینیم، لذت بسیار بیشتری به همراه خواهد داشت.